سلام
باز هم می خوام سعی کنم بنویسم. اما نمی دونم از کجا باید شروع کنم.اینقدر نیومدم اینجا که الان که دوباره وارد صفحه شدم و دارم می نویسم احساس می کنم چقدر برام غریبه شده کلی هم خاک نشسته روی این صفحه که نمی دونم کی می تونم دستمال بگیرم دستم و تمیزش کنم 🙂
الان پشت میزم نشستم و دارم سعی می کنم به کارهام نظم بدم. تنبل بازی هایی که توی تعطیلات داشتم هنوز همراهمه. و البته بی خیالی هایی که توی تعطیلات داشتم. چون تعطیلات سال قبل مدام داشتم فکر می کردم که برای کارم چه تصمیمی بگیرم. تصمیمی که توی آذر ماه انجامش دادم و کار قبلم رو گذاشتمش کنار بماند که چقدر اذیت شدم اما ارزشش رو داشت. ارزش آرامشی که الان دارم رو داشت.
می خواستم یه عکس از خاکهای قرمز هرمز بزارم که نشد. فعلا برم به کارهام برسم. 🙂
سلام.
حتما از خاکهای قرمز عکس بذار. موسیقیهات رو با ما به اشتراک بذار. شعرهای خوب بنویس و داستانهای قشنگ بگو.
حتما.